که چشم بهم زدنی از دستش بدم
من به دنبال نقطهی سقوط نمیگشتم
بسختی تحمل کردم
رویاها اومدن و رفتن
سالها گذشت و همشو دزدید
و من میرم
دور تا دور، مثل یک ماهواره
به دنبال نقطهای برای فرود اومدن...
ما تمام زندگیمون رو
زیر یه آسمون گذروندیم
و زیر این آسمون
هرگز به هم برنخوردیم...
و چقدر ساده
همه چیز تغییر میکنه
و تو روی دیگهی ماهی
من روی دیگهی ماهم...
تو مثل یک غافلگیری
وقتی چشمهام رو باز میکنم
پس ما میتونیم دوباره شروع کنیم...
هنوز میدونم چه حسی داره
عقب موندن توی عشق...
ولی ما دوباره ماییم...
و ما میریم...
دور تا دور، مثل یک ماهواره...